از دیرباز بخش مهمی از دغدغه و انگیزهی مؤثر در ظهور، تطور و ساختارمندی نهضتهای رهایی بخش و جنبشهای فرهنگی ـ اجتماعی در کشورهای اسلامی، مسئله تربیت و عدم ابتنای آن بر آموزهها و ارزشهای دینی بود. از دهه پایانی حیات دولت عثمانی، بسترهای فرهنگی و اجتماعی پیدایش تشکلهای فرهنگی با ایده تربیت نسل جدید در منظومهی معرفتی اسلام، ظهور یافت. در کشاکش نقش آفرینی اجتماعی و مشارکت فرهنگی توده مردم با دولت مستقر، اندیشهی آزادی خواهی و آزادگی بخشی از نظام اندیشه ورزی جهان اسلام شد. به تدریج و با ظهور بیداری اسلامی، عرصه به گونهای دیگر فراهم شد تا نظام تربیتی کشورهای اسلامی در همان افقِ مطلوب نهضتهای رهایی بخش تنظیم و ترسیم گردد لکن رفته رفته سبک زندگی نخبگان و توده مردم به گونهای ساختاربندی شد که نه تنها در تکاپوی رهایی نیستند که در هیاهوی بیداری ـ خواهی بخشی از جهان اسلام، رویکرد رفاه طلبی سرلوحه حیات اجتماعی همگان گشت. نگارنده با بهره گیری از روش کیفی و در چارچوب نظریه کارکردگرایی ساختی تلاش نموده است تا به این پرسش پاسخ دهد که "آسیبهای نظام تربیتی کشورهای اسلامی در چشم انداز بیداری اسلامی کدام است؟". کاوش در تطور، تقلیل و تضعیف اندیشهی بیداری اسلامی در کشورهای اسلامی به ویژه کشورهای حوزه غرب آسیا و شمال آفریقا (به عنوان کشورهایی با پشتوانه تمدنی ـ دینی) نشان از این دارد که آسیبهای نظام تربیتی این کشورها در افق بیداری اسلامی چنین است: لحظهای بودن ساخت فرهنگی در این جوامع، تعمیق تنشهای ایدئولوژیک درون گفتمانی، فقدان یا ضعف سواد رسانهای، تهاجم فرهنگی هوشمند و نیمه هوشمند جریان غربی_عبری، فقر اندیشه ورزی بومی، هژمونی ساختار آموزشی غیربومی، شکاف نسلی، ساختار قدرت رسمی و گسست فرهنگی.
نویسنده(گان):
جبار شجاعی
چکیده:
کلیدواژه:
آسیب، جهان اسلام، کشورهای اسلامی، تربیت، آموزش، سبک زندگی، بیداری اسلام