این مقاله به بررسی دو پارادایم اصلی کرامت انسانی در اندیشه غرب میپردازد: پارادایم سنتی و پارادایم مدرن. پارادایم سنتی، کرامت را به جایگاه فرد در سلسلهمراتب هستی گره میزند و بر تلاش برای تحقق آن از طریق پرورش فضایل اخلاقی تأکید دارد. در این دیدگاه، کرامت یک پتانسیل اولیه است که با عمل به تکالیف اخلاقی به فعلیت میرسد. در مقابل، پارادایم مدرن، کرامت را یک ارزش ذاتی و تغییرناپذیر میداند که به همه انسانها بهطور برابر تعلق دارد و مبنای حقوق بشر است. این مقاله با بررسی آثار فیلسوفانی چون سیسرو و پیکو دلا میراندولا بهعنوان نمایندگان اصلی دیدگاه سنتی و مقایسه آنها با اندیشههای مدرن، به پیچیدگی و عمق این مفهوم میپردازد. درنهایت، مقاله به این نتیجه میرسد که درک ما از کرامت انسانی در طول تاریخ دچار تحولات اساسی شده و از یک مفهوم مبتنی بر سلسلهمراتب اجتماعی به سمت یک مفهوم مبتنی بر برابری و حقوق بشر تغییر کرده است.
نویسنده(گان):
محمد جلیلی صومعه سرائی
چکیده:
کلیدواژه:
کرامت انسانی، پارادایم سنتی، پارادایم مدرن، حقوق بشر