کرامت انسان مسئلهای است که به عنوان دستاویزی مهم مورد توجه مکاتب بشری قرار گرفته است. این مهم به آن دلیل مورد توجه قرار گرفت که طلایهداران امور دینی جوامع مسیحی با برداشتی نادرست از آموزههای عیسی مسیح و انجیل کرامت و عزت مسیحیان را مورد تعدی و تجاوز قرار میدادند و آنها آبروی خود را برباد رفته میدیدند. مسیحیانی که خود را در پیشگاه خدا گناهکار میدانستند و برای توبه و استغفار به کلیساها میآمدند و اعتراف در نزد کشیشان را تنها راه مقابل روی خود میدیدند. این پدیده ابتدا منجر به شکل گرفتن مسیحیت پروتستانیسم گردید و به دنبال آن از قرن نوزدهم به شکل گیری مکاتب جدید بشری اومانیسم متولد گردید. مکتبی که با اصالت دادن به بشر توجه همگان را به خود جلب کرد و به سرعت به عنوان یکی از قویترین مکاتب بشری، مبنای شکل گیری و ابداء هر مکتب دیگری شد. در این مقاله به روش مطالعه کتابخانهای و با تحلیل محتوی موضوع کرامت انسان در مکتب اومانیسم و دین اسلام مورد بررسی قرار گرفته و مقایسهای صورت گیرد. در نهایت بدین دستاورد رسیدیم که انسان در مکتب اومانیسم به اسارت نفس در آمده و هرگز کرامتش حاصل نخواهد شد و در مقابل کرامت حقیقی انسان بر اساس آموزههای اسلامی به نحو تمام و کمال محقق میگردد.
نویسنده(گان):
محمد تقی سبحانی نیا
چکیده:
کلیدواژه:
کرامت، توهین، تکریم، خدا محوری، حق مداری، تکلیف محوری، اومانیسم، مسئولیت