در بسیاری از جوامع کنونی، حکومت، کارگزار اصلی در حوزه تربیت و تربیت سیاسی قلمداد میگردد که دستکم در عرصه سیاستگذاری عمومی (اعم از فرهنگ، آموزش و...) بازیگر تعیینکننده است. بااینهمه، در طول تاریخ همواره خانواده نقشی کلیدی در جامعهپذیری و به تبع آن، تربیت سیاسی داشته است. ازاینرو، سیاستگذاری در حوزه خانواده از مسایل اساسی دولتها به شمار میرود. از سوی دیگر، با پذیرش این فرض که در تعالیم اسلامی توجه خاصی به ساختار جامعه و نهاد خانواده به عنوان بستر تحقق سعادت بشر مبذول شده، نحوه صورتبندی تعاملات دین و سیاست در جوامع پیچیده کنونی، مسألهای کلان و مهم به شمار میرود که بررسی انتزاعی و کلی آن، امری دشوار است. لذا یکی از روشهای کاربردی و انضمامی در راستای تبیین بیشتر موضوع، پرداختن به مسایل جزئیتر است. برایناساس، در این نوشتار میکوشم با توجه به دو متغیر «خانواده« و «تربیت سیاسی« در رابطهای معنایی با آموزههای اسلامی، یکی از مصادیق مسأله کلان پیشگفته را به صورت انضمامیتر مورد بررسی قرار دهم. هرچند پذیرش نقش کلیدی دین اسلام در مقوله تربیت سیاسی و نیز جایگاه برجسته خانواده در جوامع اسلامی، دستکم در عالم نظر، امری بدیهی بهشمار میرود، بااینهمه، درباره نحوه تحقق آن و جایگاه آموزههای اسلامی در سطوح مختلف تربیت سیاسی، بهویژه در زمینه سازِکارها اتفاق نظر نیست. در اینجا میتوان پاسخ به این پرسش را پیجویی کرد که «بر اساس آموزههای اسلامی، خانواده چه جایگاهی در تربیت سیاسی دارد؟ و چگونه در این مقوله به ایفای نقش میپردازد؟» تلاش میکنم با روشی تحلیلی و رهیافتی تفسیرگرایانه، با نظر به مؤلفههای تربیت سیاسی در پیوند با اصول و اهداف اسلامی؛ نقش خانواده را به عنوان اولین نهاد عهدهدار تربیت برجسته نمایم.
نویسنده(گان):
احمد بیگاری
چکیده:
کلیدواژه:
اسلام، خانواده، تربیت، تربیت سیاسی، دین و سیاست، سیاستگذاری فرهنگی